جیک مولر کیست؟
- چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ق.ظ
تاریخ تولد:1992
شغل:مزذور
وضعیت:زنده
جنسیت:مرد :/
قد:صدونود سانتی متر(ماشالاه)
وزن:80 کیلو
اولین حضور:رزیدنت اویل6
گوینده انگلیسی:تروی بیکر(هر گیمری تروی رو میشناسه)
(تروی بیکر)
گوینده ژاپنی:دیاساکه نامی کاوا
(ایشون دوبلور خیلی معروف و کاربلدی هستن ولی نتونستم یه عکس ازش پیدا کنم)
موشن کپچر:دنیل سوث وورث(دنیل گوینده و موشن کپچر ورجیل از بازی دویل می کرای هم بوده)
(دنیل سوث ورث)
مدل صورت: بردلی دادز
(منم نمیدونم کجاشون شبیه همه! ولی میدونم امینم خیلی شبیه جیکه
)
جیک به شری: اون(کریس)میدونه مه وسکر پدر منه؟؟
(پسر کو ندارد نشان از پدر-_-)
بقیه در ادامه.....
جیک مولر در کشور های شرق اروپا و طرفای روسیه بزرگ شده و به عنوان مزدور و پول بگیر برای یه گروه تروریستی کار میکرد. از شانس گندش و برخلاف خواسته ی خودش قاطی حمله تروریستی به چین میشه.اونم با چی! با موشک هایی از ویروس سی.
مولر در کشور ادونیا به دنیا اومد.مادرش هم اهل ادونیا بود ولی به امریکا مهاجرت کرده بود. مادرش وقتی باردار بود به کشورش برگشت.
پدر جیک دکتر البرت وسکر بود.وقتی با مادر جیک به هم زدن از وجود بچه خبری نداشت و مادر جیک هم به دلایل نامعلومی وسکر رو خبر دار نمیکنه.
مادر جیک(اسمش مشخص نیس)هنوزم عاشق البرت بود و پسرش رو جوری بزرگ کرد که به پدرش احترام بزاره و اونو دوس بداره حتی تا لحظات اخر زندگیش از وسکر بد نگفت و به جیک سفارش کرد که از پدرش متنفر نباشه.همیشه واسه جیک سوال بود که چرا مادرش عاشق همچین مردیه. مگه چطور مردی بوده که مامانش تا این حد دوستش داشته؟؟؟؟
اینا سوالاتین که ذهن جیک رو درگیر خودش کرده بود و تا جایی که کپکام بهمون گفته هنوزهم جوابشونو پیدا نکرده.
وقتی مادرش در اوایل سال2000 مریض شد زندگیشون از اونی که بود بدتر شد.جیک برای اینکه یه کمکی به مادرش باشه به عنوان یه موزدور رفت تو یه سری گروه. احتمالا اولین گروهی هم که عضوش شد همون ارتش ازادی خواه ادونیا بوده(یه سازمان به اصطلاح ا ن ق ل ا ب ی).
در سال2007 جیک رو که بلد نبود شلوارشو بکشه بالا یه جوری تعلیم دادن که نه تنها از پس خودش بر بیاد بلکه بتونه مثه یه ارتشی حرفه ای مبارزه کنه و جون هم تیمی هاشو نجات بده و ساپورتشون کنه.
در سال2009 جیک به همراه هم تیمی هاش رفتن یه ماموریتی توی امریکای جنوبی. اونجا که رفتن یهو بهشون حمله کردن جیک هم که از داردنیا یه چاقو داشت تونست زنده بمونه و در بره. یه کم بعد فهمید که رعیس خودشون بهشون خیانت کرده و پول گرفته و تحویلشون داداه.قبل از این اتفاقا وقتی که میخواست عضو فرقه یا گروهی بشه اول عقایدشونو برسی میکرد و اگه با مال خودش همخونی داشتن بعد عضو اون گروه میشد. بعد از اینا جیک دیگه نتونست به کسی اعتماد کنه و عقاید و ارمان و این جور چرت و پرتا رو گذاشت کنار و فقط دنبال پول بود. واسه هر گروهی که پول بیشتری میدادن کار میکرد به خاطر همین هم مزدور کلی گروه مختلف شد و واسه خود شهرتی دست و پا زد.
در سال2012 جیک تصمیم گرفت که به کشورش برگرده و عضو ارتش ازادی خواه ادونیا بشه. این ارتش از ادامای مزدور به وجود اومد بود و علیه دولت میجنگید و جنگ داخلی راه انداخته بود. جیک خودش نمیدونست اما دولت امریکا و یه سازمانی به نام فمیلی جیک رو تماما زیر نظر داشتن. فمیلی یه سازمان امریکایی بود که کارش تولید سلاح زیستی بود. فمیلی میخواست که جیک رو بدزده و نمونه های ویروس سی رو روش امتحان کنه تا بدنش بر عیله ویروس واکسن بسازه و اونا بتونن ویروسو قوی تر کنن. از اون ور دولت امریکا که خیر خواه تمام جهانیان است میخواست جیک رو ببره و از خونش واکسن ویروس رو درست کنه.
در24دسامبر سال2012 دکتر کارلا رادامز که محقق کمپانی فمیلی بود به ادونیا رفت و ویروس سی رو به عنوان یه نیروزا بینشون پخش کرد. همون طور که انتظار میرفت بدن جیک با ویروس مبارزه کرد و جهش پیدا نکرد و زامبی نشد.
ولی بقیه کسایی که از ویروس استفاده کرده بودن جهش یافتن و به موجوداتی به نام جاوو تبدیل شدن و به بقیه حمله کردن.
کمی بعد جیک با مامور دولت به نام شری بریکین روبه رو میشه.شری بهش میگه که به خونش برای تهیه واکسن احتیاج دارن جیک هم یکمی فکر میکنه و میگه:"50میلیون".50میلیون دلار برای خونش از دولت میخواد.
جیک و شری باهم همراه میشن و به یه شهر جنگ زده میرسن و یه هیولا به نام "اوستاناک"(که مثلا شبیه نمسیس هم هستش)بهشون حمله میکنه و میخوتد که جیک رو بگیره که نمیتونه و از دستش فرار میکنن. جلوتر که میرن به یه هیولا به نام اوگرومانس بر میخورن و به کمک افراد بی اس ای ای
وکپیتان کریس ردفیلد شکستش میدن.
(اوستاناک)
جیک وشری سوار هلی کوپتر میشن که از اونجا یه راست برن امریکا ولی فمیلی نمیزاره و اوستاناک و همراه چنتا هلیکوپتر رو میفرسته دنبالشون. هلی کوپترشون میترکه ولی جیک و شری با یه چترنجات پاره سقوط میکنن و زنده میمونن. وقتی سقوط میکنن یه تیکه فلز میرو تو کمر شری وقتی جیک درش میاره میفهمه که شری هم یه جهش یافتس و میتونه از زخم های خیلی عمیق جون سالم به در ببره.به شری میگه این تویی که باید خونشو بگیرن واسه ازمایش کزدن.شری هم میگه پ ن پ منتظر ب.دن که تو بگی!قبلش کلی خون از من گرفتن ولی فایده نداشته.
شری بعدا توضیح میده که وقتی بچه بوده باباش ینی ویلیام بریکین اونو با ویروس جی الوده کرده.
سربازای جهش یافته میوفتن دنبالشون و اونا مجبور میشن که به یه غار پناه ببرن. اما بازم اوستاک میوفته دنبالشون.اینبار اوستاک موفق میشه و میگرشون و اونا رو تحویل دکتر رادامز میده. رادامز هم اولین جملش اینه:
So…you’re wesker junior…
و اونجا مشخص میشه که کارلا درمورد پدر جیک چیزایی میدونه.....
(یه عکس هنری از کارلا رادامز)
6ماه میگذره روی جیک هر مدل ازمایشی که خواستن انجام دادن.
چنتا جاوو اومدن که جیک رو به جای نامشخص ببرن.وقتی یکیشون میخواد درو باز کنه جیک از موقعیت استفاده کرد و زد دخل همه رو اورد و الفرار.
(ازمایشگاه سری)
جیک و شری باهم ملاقات میکنن و جیک از شری میپرسه که ایا البرت وسکرو میشناسه یا نه؟؟ شری هم میگه میشناختمش یه ادم دیوونه ی خل وچل که میخواست دنیا رو نابود کنه. جیک از شری میپرسه که فکر نمیکنی منم مثه بابام هستم و دارم شبیه اون عمل میکنم؟ یا دیوونگی تو خانواده ی ما ارثیه؟ به دلایل مثلا نامشخص شری به هم میریزه و میزنه به سیم اخر به جیک میگه مهم نیست بابات چه خری بود مم اینه که تو دربرابر کارایی که میکنی مسئولی.
جیک و شری میزنن بیرون به جایی که مثه یه هتل لوکسه میرسن میفهمنن که تو چین هستن شری اونجا یه کامپیوتر پیدا میکنه که اطلاعات بیولوژیکی جیک اونجاس اونا رو کپی میکنه.تازه گوشیش رو هم همون نزدیکا پیدا میکنه و زنگ میزنه یه جای نامعلوم و مرموز و میفهمن که سیمونز توی چینه و جاشو پیدا میکنن(سیمونز همون یاروعه که دولت رو متقاعد کرد که راکون سیتی رو بترکونن).
جیک یه لامبورگینی خوشگل و خفن میبینه ولی یه موتور که کنارشه رو انتخاب میکنه و الفرار.
توراهن که برن سیمونز رو ببینن یه لشکر میریزه سرشون. جیک و شری هم که هرکدومشون لشکر یه نفرن همشونو از دم تیغ میگذرونن. میرسن یه جایی که یه موجود به نام اوبیست وو بهشون حمله میکنه.میزنن اون روهم میکشن.
جلوتر میرن میبینن یه هواپیما داره سقوط میکنه. شری که چشاش مثه عقابه میفهمه که اون هواپیما امریکاییه. تصمیم میگیرن برن ببینن که چیه و اوضاع از چه قراره(شرط میبندم اگه هواپیمای امریکایی نبود نمیرفتن-_-).میرن میگردن و لیان کندی و هلنا هارپر رو میبینن. لیان به شری میگه که اون رئیس بوقت ینی درک سیمونز مسئول همه ی این کاراس و ویروس سی رو تو جهان پخش کرده.
شری اول قبول نمیکنه و نمیخواد که باور کنه. اوضاع یکم خشن میشه و لیان میخواد با زور و خشونت جای سیمونز رو از زیر زبون شری بکشه که غیرت جیک به جوش میاد و میپره وسط. شری از جیک میخواد اروم باشه و به جیک میگه لیان کمکش کرد که از راکون سیتی فرار کنه و جیک رو قانع میکنه که به لیان اعتماد کنه.
(غیرتی شدن جیک)
این وسط یهو اوستاناک میپره و بهشون حمله میکنه. چهارنفری سعی میکنن که اوستاناک رو بکشن. اوستاناک بعد از یه مدتی در میره ولی باعث میشه که یه برجی که اون وسطه بیوفته و انفجار به وجود بیاد. برجه میوفته و راه شری وجیک از هلنا ولیان جدا میشه. از پست اون اتیشا شری جای سیمونز رو به لیان میگه. و خودشون هم به همون سمت راه میوفتن.
جیک و شری بعد از کلی دردسر به نقطه ی قرارشون با سیمونز میرسن.اونجا شری به جیک میگه که هر اتفاقی که افتاد بهم قول بده که فرار میکنه(چون جیک تنها کسی بود که دربرابر ویروس ایمن بود و خونش واکسن تولید میکرد.اینم یه میراث توپ از البرت وسکر به پسرش). جیک هم اولاش قبول نمیکنه اما بعداز استدلال شری میقبوله و قول میده که در میره. شری و جیک میرن تو. نه تنها سیمونز بلکه لیان وهلنا روهم مبینن.
سیمونز به شری دستور میده که دخل لیان و هلنا روبیاره. شری قبول نمیکنه و از سیمونز میپرسه که لیان درست میگه یا نه و اینکه سیمونز مسئول این اتفاقاست؟ سیمونز از اینکه شری بهش شک کرده عصبانی شد و به شری میگه که لیان مسئول مرگ رئیس جمهور امریکاست و الان دربه در دنبالشن. هلنا و لیان به سیمونز تیراندازی میکنن ولی بهش نمیخوره. جیک و شری ولیان و هلنا کاور(پناه)میگیرن اینجا لیان به جیک و شری میگه که منو هلنا هواتونو داریم شما فرار کنید.
شری قبول میکنه و همراه جیک به سمت در فرار میکنن. وقتی اونجا میرسن یه جاوو شری رو میگیره.شری به جیک میگه که فرار کن! جیک هم که یه نگاه خاص رو صورتش داره قبول نمیکنه. شری میگه مگه تو قول ندادی؟-_- جیک در پاسخ میگه:دروغ گفتم!^-^.
جیک و شری سعی میکنن که خودشونو خلاص کنن اما تعداد جاوو ها خیلی بیشتره و دست اخر گیر میوفتن و جاووها اونا رو به پایگاه های زیرابی میبرن....
جیک و شری بیدار میشن و میبینن که به هم بستنشون تا نتونن فرار کنن. شری از اینکه نتونسته دروغ های سیمونز رو بفهمه از جیک معذرت خواهی میکنه. ناگهان و به دلایل سری از قفس رها شدن به سختی از مهلکه فرار کردن.
وقتی که داشتن فرار میکردن به کریس ردفیلد و پیرز ایوانس رسیدن.این پیرز و کریس بودن که جیک و شری رو ازاد کردن.
کریس به جیک میگه:
I see your father in YOU.
(پدرت رو در تو میبینم.ینی خیلی شبیه باباتی)
و بعد به جیک میگه که من بودم که پدرت رو کشتم.
جیک تفنگ رو روی سر کریس میزاره و میپرسه:
که قضیه ی بین تو و پدرم شخصی بوده با ماموریت داشتی که بکشیش.
کریس در جواب میگه:هردو...
شری و پیرز تلاش میکنن که جلوی جیک رو بگیرن تا به کریس شلیک نکنه. جیک شلیک میکنه. ولی نه به سر کریس! به دیوار پشت سرش!
یهو یه موجود گنده به اسم ها-اوس از شفیرش میاد بیرون و بهشون حمله میکنه. جیک و شری فرار میکنن ولی کریس و پیرز اونجا میمونن تا اون موجودو بکشن.
اولش شری میخواد برگرده و به کریس و پبرز کمک کنه ولی جیک بهش میگه که ماباید جهانو نجات بدیم و از این حرفا...
تو راه فرارشون وارد یه اتاق پر از ماگما(مواد مذاب)میشن. اونجا یبار دیگه با اوستاناک روبرو میشن. وسط جنگ اوستاناک جیک و شری رو از هم جدا میکنه(در حقیقت پرت میکنه) جیک که الان سلاحی نداره تصمیم میگیره که به زور بازو متوسل بشه و با یه مشت جانانه اوستاناک رو میفرسته داخل ماگما.
جیک و شری یه اسانسور پیدا میکنن که مستقیم میره بالای اب. وقتی که دارن میرن دوباره اوستاناک پیداش میشه و جلوشونو میگیره. خداوند متعال براشون یه مگنوم خفن براشون پرت کرده که شری چشم عقاب اونو میبینه و در طی یه حرکت خفن اوستاناک رو میفرستن اون دنیا و به سمت بهشت حرکت میکنن.
(پشت سر گذاشتن جهنم)
بعد از این ماجراها جیک تصمیم میگیره که یه تکون اساسی بده. و مبلغ قرارداش با دولت رو از50میلیون دلار به50 دلار تبدیل میکنه( اون50 دلار رو هم به خاطر چول بنزین گرفته -_-)
تا جایی که من میدونم تو هواچیما تلفن ها رو یا خاموش میکنن یا میزارن رو حال پرواز ب این حال جیک به شری که توی هواپیماست و داره نمونه خونشو به امریکا میبرخ پیام میده که50 دلارمو ریختن.
در اخر جیک یه عینک افتابی در میاره و به چشمش میزنه و با موتور به افق میره..........
(عینک افتابی)
البته ماجرا به همین جا ختم نمیشه! یه پایان مخفی هست که بعد از تموم کردن بازی براتون باز میشه. اونجا جیکو نشون میده که به سرزمین های مسلمون نشین میره و در حالی که داره سیب قرمز میخوره با چنتا هانتر در گیر میشه.
خیلیا فکر کردن که رزیدنت اویل7 ادامه ی ماجراجویی جیک خواهد بود اما اینطور نبود و یه یارویی به نام ایثن رو به جامعه ی جهانی معرفی کردن -_-
تامام
هفت که گذشت ولی چرا تو هشتم نباید نه جیک نه وسکرو ببینیم؟ بعد کپکام میره باربی سه متری میاره که همه بجای اینکه بترسن بمیرن براش /: