مرجع رزیدنت اویل

مرجع رزیدنت اویل

نظرسنجی

بیوگرافی ربکا چیمبرز کامل

بیوگرافی ربکا چیمبرز

نام:Rebecca Chambers

تاریخ تولد:1980

ملیت:امریکایی

قد:169

وزن:42 کیلوگرم

وضعیت:زنده

گویندگان:لین هریس(رزیدنت اویل1)-هاپ لوی(رزیدنت اویل ریمیک1)-ارین کاچیل(وندتا)

ادامه مطلب👇

 

 

 

دکتر ربکا چیمبرز عضو سابق گروه استارز

و از مشاوران سازمان بی.اس.ای.ایه

ربکا به خاطر علمی که در زمینه بیوشیمی داره رئیس بخش دارویی و پزشکی سازمانه

 

 چون ای کیوش خیلی بالا بود در سن کم وارد دانشگاه شد و با لیسانس شیمی فارغ التحصیل شد(از اون لیسانس قدیما)

گروه های نظامی و پزشکی زیادی میخواستن که همچین فردی با استعدادی بهشون ملحق شه ولی چیمبرز مناسب ترین مکان برای فعالیتش رو گروه استارز دید.ژوئن سال 1998 به عنوان نیروی کمکی و پزشک تمی به براوو(یکی از زیرمجموعه های استارز)ملحق شد.

به خاطر بی تجربگی داشت یکی از هم تیمی هاش به اسم ریچارد ایکین رو مامور کردن که حواسش به ربکا باشه

همچنین ربکا به خاطر علاقه ایی که به ورزش داشت عضو تیم بستکبال ار.پی.دی شد و تعطیلات با رفیقاش همش بازی میکردن

اولین ماموریت

20 می همون سال پلیس در حال برسی یه سری قتل مشکوک و وحشیانه بود که گفته میشد وسط حیوانات صورت گرفتن چون مقتول رو تیکه تیکه میکردن

تمام این قتل ها در شمال غربی شهر در جنگ راکن و به خصوص کوه های آرکلی اتفاق میوفتادن. تا اواسط جولای پلیس نمیتونست پرونده قتل ها رو جلو ببره پس تصمیم گرفت تیم ویژشون(همون استارز) رو وارد کار کنه و بفرستشون دنبال قتل ها

23 جولای تیم براووی استارز به آرکلی فرستاده شدن ولی توراه موتور هلیکوپترشون دچار مشکل شد و مجبور به فرود اصطراری اونم وسط جنگل شدن(بعدا مشخص میشه که یه خائن بینشون بوده و موتور رو دستکاری کرده تا مشکل پیش بیاد براشون)

اعضای تیم تصمیم میگیرن تا محیط اطراف رو بگردن در حین گشتنشون یه واگن نظامی پیدا میکنن که ماموریتش تحویل یه زندانی به اسم بیلی کوین بود ولی واگن خالی بود و پلیسا مرده بودن و اثری از جسد بیلی کوین نبود پس حدس زدند که بیلی همه رو کشته و فرار کرده تصمیم گرفتن که برن دنبال بیلی و پیداش کنن. خلبانشون کوین دلی رو هم پیش هلیکوپتر جا گذاشتن

اغضای تیم جپخش شدن تا دنبال ردی از بیلی بگردن ولی ناگهان سگ های زامبی(سربروس) بهشون حمله کردن.کوین دلی در جا کشته شد

(سربروس)

کاپیتان تیم انریکو مارینی به همراه بقیه تیم به عمارت اسپنسر پناه گرفتن.

ربکا چیمبرز که دقیقا نمیدونست چه خبره  به یه واگن مخصوص اعضای امبرلا رسید و واردش شد و دید که یه سری انگل به همه حمله کردن و همه کارمندا زامبی شدن

یکم که میگرده بیلی کوین رو میبینه. بیلی به ربکا میگه باید باهم هم کاری کنن تا جون سالم بدر ببرن ولی یه شرط داشت که بعد از این قضایا خودشو تحویل پلیس نده

کمی بعد یه تیم نظامی از امبرلا به قطار یورش میبره و قطار رو به حرکت میندازن ولی اون انگلا به اوناهم حمله میکنن و همشونو میکشن

قطار با سرعت دیوانه واری شروع بع حرکت میکنه بیلی و ربکا مجبور میشن که ترمزای قطار رو به صورت دستی بکشن ولی دیر میجنبن و قطار از کنترل خارج میشه و توی ایستگاه قطار اختصاصی امبرلا تصادف میکنه و منفحر میشه ولی این دوتا زنده میمونن -_-

ایستگاه قطار و ازمایشگاه های گرون قیمتشو میگردن و به یه سری از اسرار تاریک امبرلا دست پیدا میکنن(برای تاریخچه امبرلا به این لینک مراجعه کنید)

(انگل ها)

ربکا چندین بار به دردسر میوفته ولی خوشبختانه بیلی همیشه هست که نجاتش بده

یکم که میگذره ربکا میبینه که بیلی ادم خوب و خوش قلبی به نظر میاد ازش میپرسه که چرا پپلیسا دستگیرش کرده بودن؟

بیلی میگه که قبلا رئیس تیمی تو ارتش بوده یبار بهشون اطلاعات غلط میدن که توی فلان جای افریقا یه تیم تروریستی فعالیت میکنن و مخفیگاهشون اونجاست. اونو تیمش میرن افریقا تو یه روستایی و میبینن که تروریستی در کار نیست و تمام ساکنان روستا غیر نظامی و مردم معمولی هستن. افسر زیر دست بیلی که نمیخواد دست خالی برگرده دستور میده تمام روستایی ها رو اعدام کنن بعدا هم واس اینکه بهش گیر ندن میگه بیلی دستور داده و منم فقط از دستورات پیروی کردم.

(ربکا با انریکو ملاقات میکند)

ربکا و انریکو به هم دیگه میرسن و اونجا اسرار وحشتناکی تری از امبرلا کشف میکنن

حین گشتنشون یه گوندولا به ربکا حمله میکنه بلیلی میپره و برای هزارمین بار ربکا رو نجات میده زمین زیر پاشون ترک میخوره توی اب سقوط میکنن و همدیگه روگم میکنن. ربکا به راهش ادامه میده به یه جای امن میرسه و دوباره انریکو رو میبینه و بهش درمورد بیلی میگه و ازش میخواد که بهش اجازه بده تا بره بیلی رو پیدا کنه انریکو موافقت میکنه و بهش میگه که برو دنبالش بگرد ولی مراقب باش و خودش برمیگرده به محلی که با کل تیم قرار داشته بود-_-

ربکا جلوتر که میره داخل یه اسانسور میشه اونجا یه هیولا بهش حمله میکنه و جلوی حرکت اسانسور رو میگیره.ربکا هیولا رو میکشه و اسانسور به حرکتش ادامه میده. .ربکا از اسانسور میاد بیرون و بیلی رو پیدا میکنه

این دوتا باهم همکاری میکنن و تاسیسات سد کارخونه رو فعال میکنن و مانع جلوشونو برمیدارن.جلوتر که میرن میبینن همه جا جسد و استخون ادماییه که امبرلا واسه ازمایش هاش استفاده کرده. در اونجا دکتر جیمز مارکوس یکی از موسسان امبرلا رو میبینن و از ظاهر جوونی که داره تعجب میکنن(تو این مقاله کامل توضیح دادم)

 

مارکوس بهشون میگه که چطور دوتا از شاگردای قابل اعتمادش(البرت وسکر و ویلیام بریکین) بهش خیانت کردن و کشتنش و میگه که چطور با استفاده از انگلای ویروسی(که خودشم ساخته)دوباره زنده شده و اینکه خودش ویروس تی رو همه جا پخش کرده تا  کار امبرلا رو سخت کنه و بتونه انتقام بگیره. در حین چرت گفتن یهو استفراغ میکنه و انگل بالا میاره و خودشم تبدیل به یه انگل جهش یافته میشه

(ملکه انگلا یا همون مارکوس خودمون)

مارکوس انگل به ربکا و بیلی حمله میکنه درحین مبارزه میفهمن که مارکوس به اتیش و به خصوص نور خورشید حساسه(مثل خون اشاما-_-)

ربکا و بیلی تصمیم میگیرن که سقف رو باز کنن تا نور خورشید کار ماروس رو بسازه. بیلی حواس مارکوس رو پرت میکنه و ربکا هم سقف رو باز میکنه

 

نور خورشید به مارکوس میخوره و ضعیفش میکنه

ربکا در طی یه حرکت خفن یه مگنوم خفن رو به سمت بیلی پرت میکنه و بیلی  با اون مگنوم به طرز خفنی به مارکوس شلیک میکنه

مارکوس به پایین سقوط میکنه و میمیره

بیلی و ربکا موفق میشن قبل از منفجر شدن کارخونه ازش بزنن بیرون....

در اخر ربکا پلاک گردن بیلی روازش میگیره یعنی اینکه بیلی مثلا مرده و وجود خارجی نداره و ازاده هر جا دلش خواست بره

بیلی و ربکا بهم احترام نظامی میزارن

بیلی به سمت درختای جنگل میره و از دید گم میشه(تا امروزم خبری ازش نی -_- )

بعد از رفتن بیلی ربکا به پایین دره نگاه میکنه و یه عمارت رو میبینی

همون عمارتی که انریکو دربارش گفته بود

همون عمارت اسپنسر...

 

حادثه عمارت(رزیدنت اویل1)

 

ربکا بعد از جدا شدنش از بیلی به سمت عمارت میره

ولی کسی رو اونجا نمیبینه

خسته از اتفاقات شب گذشته میره تو یه اتاقی و میخوابه. چند ساعت بعد هم تیمی و رفیقش ایکن میاد و بیدارش میکنه

دوتایی میرن دنبال انریکو بگردن ولی به عنکبوتای زامبی بر میخورن و مجبور میشن برگردن

یکم که عمارت رو میگردن میفهمن که قتل های اتفاق افتاده با اتفاقات این عمارت مرتبطه

یهو یه مار گنده بهشون حمله میکنه از دست مار فرار میکنن ولی توی کتابخونه دوباره مار پیداشون میکنه. مار میخواد ربکا رو ببلعه که ایکن مانع میشه. مار ایکن رو گاز میگیره و مسمومش میکنه.ربکا بهش تیراندازی میکنه و باعث فراری دادن مار میشه

ربکا ایکن رو میبره یه گوشه تا استراحت کنه ایکن به ربکا میگه نباید امیدشونو از دست بدن حتما یکی میاد و نجاتشون میده ولی ربکا اصلا خوش بین نیست

این جاست که ربکا به جیل ولنتاین و کریس ردفیلد بر میخوره

کریس ردفیلد و جیل ولنتاین هر دو عضو تیم الفا(تیم اصلی استارز) بودند و برای پیدا کردن تیم براوو به کوهستان فرستاده شده بودن

دقیقا همون بلایی که سر براوو اومده بود سرتیم الفا هم اومده بود....

(کریس و جیل)

کاشف به عمل میاد که این مصبب مرگ و دستکاری شدن هلیکوپتر البرت وسکره

البرت با نقشه بهترین پلیسای امر.یکا رو به اینجا کشونده بود تا عملکرد سلاح های زیستی امبرلا رو تست کنه😈

وقتی البرت میفهمه که ربکا رازشو میدونه بهش شلیک میکنه

ولی ربکا جلیقه ضدگلوله پوشیده😈😈

وسکر میبینه نه اینا به همین راحتیا نمیمیرن میاد یه تایرنت(مدل تی دوصفردو) ازاد میکنه ولی خودش توسط همون تایرنت کشته میشه

(تایرنت)

حالت خود تخریبی عمارت فعال میشه

جیل و کریس و ربکا و بری به پشت بوم میرن و میخوان با هلیکوپتر تیم الفا فرار کنن که دوباره تایرنته میاد

خوشبختانه خلبان تیم الفا یه راکت لانچر براشون میندازه و با استفاده از اون راکت لانچر تایرنت رو پودر میکنن...

وقتی که بر میگردن یه سر میبرنشون بیمارستان تا زخماشونو ببندن و این حرفا

ربکا یه گزارش مینوسه و توی گزارشش به دروغ میگه که بیلی کشته شده. برای اینکه دیگه سراغشو نگیرن و به قول ازادی که بیلی داده بود عمل کرده باشه

بعد از این کار ربکا از قبل از اتفاقات رزیدنت اویل2 و پخش شدن ویروس تی توی شهر از راکن سستی میره......

 

 

 کار در BSAAو حادثه ی Minnosota

 

 

مدتی پس از حادثه راکن سیتی ربکا دوباره به دانشگاه میره تا در زمینه ویروس شناسی مدرک دکتراش رو بگیره و از تجربه و دانشش برای کمک به همکاراش که توی میدون نبردن استفاده کنه

 

بعد از تشکیل سازمان BSAA کریس از ربکا میخواد به عنوان مشاور و محقق بهشون ملحق شه ربکا قبول میکنه

وقتی که ویروس تی در منطقه مینِسوتا پخش میشه ربکا به اونجا میره و کمک میکنه

 

 

حادثه دانشگاه فلسفه

 

"وقتی درخواست تحقیق تو این دانشگاه رو دریافت کردم به کمک BSAA به صورت مخفیانه

وارد اینجا شدم ولی خیلی سخت بود که حقیقت رو کشف کنم" ربکا خطاب به کریس و پیرس نیوانس

 

سال 2010 دکتر ربکا چیمبرز تو دانشگاه درس میداد هم به بی.اس .ِایی.اِی مشاوره

همون سال یه دستور از سازمان دریافت کرد که بهش ماموریت داده بودن به یه دانشگاه فلسفه در استرالیا بره و ببینه چه خبره اونجا

تو این دانشگاه دانشمندا و دانشجوها به طور مشکوکی گم میشد

سازمان اعتقاد داشت که این قضیه ممکنه به سلاح های زیستی ربط داشته باشه

ربکا از اونجا که پارتی سازمان رو داشت اجازه ی کار در ازمایشگاه دانشگاه رو بهش دادن

 

تحقیقات دکتر چیمبرز اونو به اولین مظنونش دکتر لیام هاوارد رسوند



(LIAM HOWARD)

سابقه دکتر لیام میگه که قبلا با یکی از اعضایی امبرلا سرو سری داشته که همون فرد سال 2003 ناپدید شده

البته تحقیقات ربکا به سرانجامی نرسید چون ویروس تی در اونجا پخش شد و سازمان تیم کماندویی به فرماندهی کریس ردفیلد فرستاد تو اون دانشگاه

همینظور که به راهشون ادامه دادن به تحقیقات دکتر هاوارد رسیدن

فهمیدن که به صورت مخفیانه با رئیس دانشگاه کار میکرده و دانشجوها رو میدزدیده تا روشون ازمایش انجام بده

هدف این ازمایشا اصلاح ژن این دانشجوها بود تا باهشون تر بشن(یه چیزی مشابه کاری که اسپنسر میخواست با کودکان وسکر بکنه)

تنها نمونه ازمایشگاهی موفق ماری گری بود بقیه دانشجوها زامبی شدن

(MARY GREY)

در نهایت این دختر به خاطر ازمایش های وحشتناکی که روش انجام شده بود از نظر روانی مشکل پیدا کرده بود

همین مشکل روانی باعث شد که جهش پیدا کنه و به یه موجود قوی تبدیل بشه

ولی در اخر نابود شد و مرد

 

 ویروس A و حادثه نیویورک

"ما ادم بدا رو گرفتیم. امیدوارم دنیا رو جای امن تری کرده باشیم"

ربکا خطاب به کریس ردفیلد و پیرز نیوانس

سال 2013 و کمی بعد از اتفاقات چین ربکا توی ازمایشگاهی در شیکاگو در حال کار روی واکسن  بودAویروس

(این ویروس توسط گلن اریس یه تروریست ساخته شده)

(Glenn Arias)

درست چند دقیقه بعد از اختراع واکسن یه بابایی به اسم ماریا گومز به ازمایشگاه حمله میکنه و یه گاز ویروسی رو اونجا پخش میکنه همه کارمندا الوده میشن

ربکا خودشو به اتاق واکسن میرسونه و واکسن رو به بدن خودش تزریق میکنه

یکم با زامبیا(که رفیقاشم بودن) دست و پنجه نرم میکنه یهو کریس یکی از رفیقاش از اسمون میان و نجاتش میدن

ربکا بعد از نجات پیدا کردن دوباره روی ویروس کار میکنه و میفهمه این ویروس عملکردی شبیه انگل لاس پلاگاس داره(این انگل در رزیدنت اویل4 باعث جهش و زامبی شدن میشد با این تفاوت که افراد الوده دوست و دشمن رو از هم تشخیص میدادن)

کریس و ربکا تصمیم گرفتن برن به ملاقات لیان

توی راه نادیا و دیمین(هم گروهی های کریس) از ربکا پرسیدن چرا از مامور و پلیس بودن دست کشیدی و یه دانشمند شدی؟

ربکا بهشون میگه یکی مثه کریس خرزوره  با زوربازو یه کوهو جابه جا میکنه پس منطقیه از این خرزوریتش تو میدون نبرد استفاده کنه. کریس با بازو میجنگه من با عقل و دانشم

کریس و ربکا به لیان میرسن ولی لیان حاضر نمیشه به حرفاشون گوش کنه

این کار لیان کریس رو عصبانی میکنه و باهم شاخ به شاخ میشن

ربکا سر جفتشون داد میزنه و هردوشون ساکت میشن

ربکا میگه این ویروسی که گلن ساخته تو بدن هممونه فقط یه ماشه میخواد تا فعال شه

یه نمونه از خون واکسینه شده ی  خودش رو میزاره روی میز کنار لپتاپی که توش همه چی رو توضیح داده

با اصاب خراب میره دستشویی تا ابی به سر و صورتش بزنه

این جاست که توسط ماریا گومز و یه غول گنده دزدیده میشه و کریس و لیان هم نمیتونن کاری براش بکنن

ربکا بیدار میشه و اِریِس رو میبینه

همینطور گه حرف میزنن ربکا به اریس میگه که همه چی رو درمورد ویروس فهمیده اینکه چطور کار میکنه و واکسنش چطور بدست میاد

پشمای اریس میریزه و تحت تاثیر قرار میگیره

(نحوه عملکرد ویروس A)

اریس هدف واقعیش از زنده دستگیر کردن ربکا رو با یه عکس مشخص میکنه...

(دوست ندارم اسپویل کنم خودتون برید وندتا رو ببینید)

بعد از یه سری اتفاقات اریس تصمیم میگیره از خون ربکا استفاده کنه و یه ویروس قوی تر بسازه

که این کارو هم میکنه و ربکا اولین نمونه ازمایشگاهیش میشه

به ربکا ویروس رو تزریق میکنه و بهش میگه 20 دقیقه طول میکشه که ویروس کامل اثر کنه

دست و پای ربکا رو میبنده و خودش به سمت بالای اسمون خراش میره...

از اونور کریس و لیان بعد از درگیری با گله زامبی ها تصمیم میگیرن راهشونو جدا کنن تا زودتر ربکا رو پیدا کنن

کریس اتاق ربکارو پیدا میکنه و بعد از مبارزه با غول گنده جراحی که اونجاست رو میترسونه تا جای واکسنو بهش بگه بعدش ربکا رو مثل هندونه میزنه زیر بغل میبره سمت واکسن

(غول گنده)

(جراح)

حالا واکسن کجاس؟ همون جایی که اریس رفت -_-

در حقیقت اریس میدونست کریس حتما باری نجات ربکا میاد

بعد از مبارزه ربکا از کریس میخواد که بکشش ولی کریس طبیعتا قبول نمیکنه :)

لیان و بقیه تیم کریس از راه میرسن و با هم همکاری مینن و اریس رو از صحنه روزگار محو میکنن

کریس میره دارو(یه گازه) رو میاره و به ربکا میده ربکاهم یکم بعد حالش خوب میشه

بعد ار این ماجراها میان همون گازهارو تو کل شهر پخش میکنن

 همه زامبی هاا دم میشن دوباره و همه چی به خوبی و خوشی تموم میشه

 

 

 

نظرات  (۱)

  • cheris_redfield8
  • بلاخره گذاشتین👍ممنون ولی بقیه کارکتر ها کلی عکس و والپیپر به جز بیوگرافی دارن.اگه شد واس اینم عکس،ویدیو،و... هم بزار🎉

    پاسخ:
    باشه داداش امشب میزاریم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی